هنری که چند در خدمت بیخردان قرار گیرد نفعی برای مردم نداشته و ندارد، من همیشه به دوستانم گفتهام و خواهم گفت :هنر راهبه آی است خاموش که آوازه آش اثارش در میان و با مردمانش بیدار باشد.حدودا در همان اوایل عزیمتم به آلمان در سالهای ۴-۱۹۸۳ آنطور که به خاطر میآورم حزب توده دسیسه آی رو از طرف سازمان امنیت تهران به طور سیستماتیک به یک طرح تخریبی علیه هنرمندان مقاومت ایران دست زده که با تلاش مقاومت ایران افشا و بی اساس شد ،این حرکت اختللالی در ذهن عوام مردم انداخت که : اصولا هنر در خدمت هنر باید باشد و این بحث روز دانشجویان و فعالین سیاسی اون زمان شد و کلی از انرژیهای مردم را به خود اختصاص داد، تا جائی که بعضی از دوستان هموطن من تحت تاثیر این توطئه قرار گرفتند و به نوعی که میشود اون را یک تسلیم ذهنی یا همان ذهن گرای نامید ش، و متأسفانه میشود گفت که هنوز اثر منفی و تخریبی اون در گوش کنار جامعه در ذهنها مشاهده کرد. به نظر من هنر به لحاظ فلسفی خالق ذهن انسان بوده که مقوله ی به نام انسان را باید در بر بگیرد تا آیندگان را از شرایط حال آگاه سازد. آیا هنر برای هنر این معنا را تدأی میکند ؟ آیا هنر یک واژه خود به خودیست که حرکت میکند و به انسانها پیام میدهد ؟ اینجاست که صراحتاً به دوستانی اشاره میکنم که گیر ذهنی خودشان را از دیروز به امروز به همراه دارند تکرار میکنم :هنری که چند در خدمت بیخردان باشد منظور دجالان تاریخ و دیکتاتورها است قرار بگیرد و نفعی برای مردم نداشته باشد روزی بر ضد خود تبدیل میشود : هنر راهبی ایست خاموش که آواز آش اثارش در میان و با مردمانش بیدار باشد. در مسیر این انقلاب چه بسا هنر مندانی ناشناس ولی متعهد و وفادار به خلقشان برای رسیدن به همان آرمانهای خلقی جان خودشان را فدیه این مردم کردند ، سعید سلطان پور شاعر و نقاش مبارز یک نمونه واضح از این اشاره است و هنرمندنی که با دیدن ظلم و ستم بی حد ساکت ننشستند، عماد رام را به خاطر بیاورین که در آخرین سخنرانیش در شهر برلن- آلمان چنین گفت؛ تا آخرین قطره خونم و جانم با این مقاومت خواهم بود ،و مردانه در بدترین شرایط ایستاد و به عهد خود وفا کرده و به رفیق آعلا پیوست، مگر میشود بانوی آواز ایران خانم مرضیه که بعدها لقب اشرفی را به خود اختصاص داد را فراموش کرد و از یاد برد ،هنرمند گرانقدر دگر آقای منوچهر سخائی که او نیز به رفیق اعلا پیوست و خیلی از هنر مندان دیگر از پیشین با تلاشی شبانه روز آثار و هنر خودشان را با پیوستن به این مقاومت ارتباط خودشان را با مردم متداوم و محکم تر ساخته و به عهد خود یعنی همان خدمت خالسانهشان به خلقشان آدا کردند و میکنند. باید بگم این متهدان هنرمند و پیام آوران راه آزادی که هستی و دار ندار خود را در این مبارزه گذاشتند اساسا و عمیقا با کسانی که تحت نام هنر و هنرمند به دنبال شهرت و ثروت بودن و هستند قابل غیاث نبوده و نیستند به نظر من هنر امانتیست که در نزد انسانی مسئول و متواضع و آگاه باید قرار بگیرد که از وجهه اون علیه مردم سؤ استفاده نگردد، هنر و هنرمند مقولیست بسیارمهم و قابل ذکر است که الزاماً باید در موردش بحث و گفتگوی متداوم بطور کرار داشت و ارتباط این واژه هنر و هنرمند واصل آن تعهدیست که باید در خدمت مردم برای بیداری، شوکوفای روشنایی در جلوهگاه زندگی تدای نور آگهی ، بیداری در محیط زندگی هر انسانی در هر شرایطی باشد. ویرانی تاریکیها و رهنمودی برای مبارزه علیه موانعی که تحد نام استحمار و استعمار ضدّ انسان بکار میبرند باید قرار بگیرد و راه گشای آگاهی و آموزش همه جانبه به خدمت گرفته شود. هنرمندانی که در پشت شهرتی با القاب دکتر و استاد در کنار رژیم پنهان شده اند و یا دسته آی از هنرمندان بازنشسته خانه نشین شده از صدقه سری همین مردم در بدترین شرایط از شماها حمایت کردند که در این جایگاه ی که هستید برسید آیا وقت آن نرسیده که به ندای آنان پاسخ بدهید و به آغوش گرمشان باز گردید؟ بهترین راه نزدیکترین راه رسیدن به پاسخ این ندا پیوستن فعال خودتان به مقاومتیست که از بدو تولدش ۱۷ شهریور ۱۳۴۴ تداعی نفی استثمار انسان علیه انسان بوده و حامل پیام یک حکومت دموکراتیک و سکولار یعنی جدایی دین از دولت است میباشد، آیا این بهترین راه و نزدیکترین و سهلترین آن رسیدن به آزادی اندیشه و قلم نیست ؟، آزادی عقیده از نوع برخورد فکری در ایجاد هنری که آگاهی مردم را ضمانت میکند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen